Contenido de sensagent
investigaciones anteriores en el diccionario :
computado en 0.015s
control (en) - control de la circulación, control del tráfico (es) - إشتغل - أثقل — اسباب زحمت شدن, باز داشتن, دست و پاى كسى را گرفتن - أعد توجيه, يُعيد التَّوْجيه، يضَعُ عُنوانا جَديدا — دوباره هدایت کردن - أخذ, أرشد, جَوْلَه مُنَظَّمَه, ذهب به, يَقود, يُرشِد، يَقود — راهنمایی کردن, هدایت کردن؛ سرپرستی کردن, گردش به همراه راهنما - صفقة, يَتَعامَل مع — کنترل کردن - دليل - قيادة, يَقودُ جَيْشا — تحت فرمان داشتن؛ فرماندهی کردن - إشتغل, يَسيرُ — حرکت کردن - أثّر, يُؤَثِّر على — تاثیر داشتن - يُرَبّي — بعنوان والدين عمل كردن, پروراندن, پرورش دادن - إستبدّ - تحكّم, سَيطَرَه, قيادة — اختیار؛ کنترل[Domaine]
-