Contenido de sensagent
investigaciones anteriores en el diccionario :
computado en 0.016s
حرکت کردن, رفتن[Hyper.]
بیرون آمدن, تجلی کردن, جاری شدن, سرچشمه گرفتن, سرچشمه گرفتن از؛ ساطع شدن از - مخاطب ساختن, مواجه شدن - نزدیک - نزديك شدن, نزدیک شدن, نزدیک شدن؛ فرا رسیدن[Spéc.]
acercamiento, aproximación, proximidad (es)[Dérivé]
بردن - bring (en) - آوردن, بردن؛ حمل کردن, گرفتن[Domaine]
طلوع کردن - روي آب آمدن - از عهده برآمدن, برمشکلات فائق امدن, موفق شدن, موفق شدن در - بهبودى يافتن, بيشتر عمر كردن, دوام آوردن, رفع نقاهت كردن - به هم آمدن, به همراه چیز دیگری فروخته شدن[Analogie]
ترک کردن, راهی شدن, رفتن؛ عزیمت کدرن[Ant.]
آمدن (v.)
-