» 

diccionario analógico

تکمیل کردن, تکمیل کردن؛ به پایان رساندن, پایان دادنcompléter, finir, terminer - انجام دادنengendrer[Hyper.]

خاتمه, دست یابی, دستیابی؛ پیشرفت, کمالaccomplissement, achèvement - اجرا, انجام؛ شادکامیaccomplissement - اجرا؛ انجام, انجامexécution, mise à exécution, mise en œuvre - دست يافتنى, قابل اجرا, قابل تفريق, قابل وصول, موفقيت پذيرeffectuable, faisable, viable - اجرايى, اجرایی, جامع, مجرىde direction[Dérivé]

انجام دادن, بانجام رساندن, به نتیجه رساندن, دنبال كردن, پی گیری کردنdonner suite, mettre en œuvre, suivre[Domaine]

get over (en) - faire - accomplir, parfaire - انجام دادن, تمام کردن؛ به انجام رساندنaccomplir, effectuer, exécuter, finir - انجام دادن؛ ادا کردنacquitter, décharger - به انجام رساندن؛ تمام کردنconsommer[Spéc.]

خاتمه, دست یابی, دستیابی؛ پیشرفت, کمالaccomplissement, achèvement - اجرا, انجام؛ شادکامیaccomplissement - اجرا؛ انجام, انجامexécution, mise à exécution, mise en œuvre - اجرايى, اجرایی, جامع, مجرىde direction[Dérivé]

انجام دادن, بانجام رساندن, به نتیجه رساندن, دنبال كردن, پی گیری کردنdonner suite, mettre en œuvre, suivre[Domaine]

accomplir (v.) • achever (v.) • exécuter (v.) • mener à bien  • انجام دادن  • به نتیجه رساندن؛ انجام دادن (v.) • صورت گرفتن (v.)

-