Contenido de sensagent
investigaciones anteriores en el diccionario :
computado en 0.031s
ارتباط داشتن, مرتبط بودن با, مطلع کردن[Hyper.]
información (es) - اطلاع - chivatazo (es) - اطلاعات, داده ها؛ اطلاعات, سوابق - خبرچین - شهادت دادن, مخبر - informativo (es) - آموزنده - روشن کننده[Dérivé]
wise up (en) - آموختن, تدریس خصوصی کردن, تعلیم دادن, درس دادن - یاد دادن - inoculate (en) - اشنا کردن, مطلع کردن - اطلاع دادن - اطلاع دادن, اگاهی دادن, لو دادن, چغلی کردن - در جریان بودن یا قرار دادن, فاش کردن, گفتن - جدید کردن - اطلاعات اشتباه دادن, اطلاع غير صحيح دادن, به اشتباه انداختن, فریب دادن, گمراه كردن, گمراه کردن - حقيقت را اظهار نكردن, دست كم گرفتن, ناچیز شمردن, کم اهمیت نشان دادن, کوچکتر یا کمتر از واقعیت نشان دادن - خيانت كردن, غیبت کسی را کردن, لو دادن, چغلی کردن؛ شکایت کردن از - undeceive (en) - هشدار دادن - آگاه کردن, اخطار كردن, اخطار کردن, اطلاع دادن, اعلام داشتن, اعلام كردن, اگاه ساختن, اگاهى دادن, توصیه دادن, قیمت کردن, نصیحت کردن, پند دادن - آشنا ساختن, آشنا کردن, اشنا ساختن, اشنا كردن, اشنا کردن, خو دادن, خودمانى كردن, خودمانی کردن, عادت دادن - اشاره کردن, سریع کردن, صف بستن, یاداور شدن, یاداوری کردن - گفتن؛ ارائه دادن - معرفی کردن - تاسف خوردن - با اشاره نشان دادن, نمایش - indicate (en) - indicate, suggest (en) - nark (en) - توضیح دادن - contar, decir (es) - با جزئیات شرح دادن, بازگفتن, برشمردن, حکایت کردن؛ نقل کردن, شرح دادن, نقالی کردن - نقالی کردن - بازگو کردن, توضیح دادن, گزار شدادن؛ کردن - report (en) - پوشش خبری دادن - افشاء کردن - از اشتباه دراوردن, از حقيقت اگاه كردن - objetar, protestar (es) - شهادت دادن, پاداش چیزی بودن, گواهی دادن[Spéc.]
información (es) - اطلاع - chivatazo (es) - اطلاعات, داده ها؛ اطلاعات, سوابق - خبرچین - شهادت دادن, مخبر - آموزنده - روشن کننده - informativo (es)[Dérivé]
آگاه کردن (v.)
-