» 

diccionario analógico

influir sobre; afectar; influir (es)[Classe]

أثّر, أَثَّرَ, يتأثَّر, يُأثِّرُ في، يوَجِّه في اتجاهٍ مُعَيَّن, يُؤَثِّر علىتاثیر داشتن, تحت تاثير قرار دادن, غرض ورزی کردن؛ دارای گرایش کردن[Hyper.]

تحيّز, تصور السابقتصديق بلا تصور, تصدیق بلاتصور, قضاوت قبل از وقوع - إجحاف, اِجْحاف, تحيُّـز، محاباة، تحامُـل), تصور السابق, تَحامُل, تَحَيُّز, تَحَيُّز، مُحاباه، تَحامُل, تّحيّزتبعیض, تصدیق بلاتصور, تعصب, خسارت وضرر, غرض ورزی, پیش داوری, پیشداوری؛ تعصب, گرایش؛ تمایل[Dérivé]