Contenido de sensagent
investigaciones anteriores en el diccionario :
computado en 0.0s
ادراك, درک؛ فهم, فهم؛ درک - قابل درک, قابل فهم[Dérivé]
دانستن, درك كردن, درک کردن, سر از چيزی در آوردن, فهميدن, فهمیدن - sense (en) - درک کردن - comprender, entender (es) - touch (en) - interpretar, traducir (es) - read (en) - استنباط كردن, تعبير كردن, تفسير كردن - make out (en) - حل كردن, حل کردن, روشن كردن؛ توضيح دادن, سنجيدن, فهميدن, كشف كردن, کشف کردن - درک کردن[Spéc.]
ادراك, درک؛ فهم, فهم؛ درک[Dérivé]
به خوبی نشان دادن؛ ثابت کردن, تفهیم کردن - درك شدن[Cause]
control, master (en)[Domaine]
فهمیدن • متوجه شدن (v.) • کاملاً آشنایی داشتن (v.)
-