Contenido de sensagent
investigaciones anteriores en el diccionario :
computado en 0.015s
احتمال, انتظار, بارداری, پیش بینی — expectación - انتظار داشتن, انتظار کشیدن؛ چشم به راه بودن, به حساب آوردن؛ حساب چیزی را کردن, روی چیزی یا کسی حساب کردن, كسى, ماندن, منتظر شدن — aguardar, contar, contar con, esperar, esperarse, figurarse - چشم داشتن به آینده — mirar el futuro, mirar hacia adelante - بیمار بودن, درجستجو بودن, نگران بودن - پيش بينى كننده[Dérivé]
expectante (adj.) • درانتظار (adj.) • منتظر (adj.) • منتظر؛ چشم انتظار (adj.)
-